روزهایی که کلمه میشه

+ سیب سخنگو هستم :دی خاکستری هم شخص ثالثی ست که گاهی میتونه خطاب قرار بگیره :)
+ این وبلاگ، روزنوشت ـه و ارزش ادبی خاصی نداره.
+ نظرات محترمتون هم تایید نمیشه، خودخواهم و نگه ـشون میدارم پیش خودم :)

بایگانی

00:00:06

شنبه, ۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۲۸ ب.ظ


× برگشتنش وسط خوبترین حال ـات، ینی دیر، ینی خیلــــی دیر، ینی اونقد دیر که دیگه نشه یه درخت خشکیده رو سرحال آورد، برگرده و ناله کنه که چی بشه؟ که باز خط بکشه روی صورت دخترک شاد ِ اینروزا و زخمیش کنه؟ که تمام سوال ـای بی جواب، ناراحتی ـا، گریه ها، دلتنگی ـا، دوست داشتن ـا و شادی ـای بی بهونه و با بهونه رو مث یه معجون تزریق کنه توی وجودت و عاخ...

  عاخ از تمام این لحظه ها که باعث میشه از خودت بدت بیاد، از احساساتت، از گذشته هات؛ عاخ که مجبورت میکنه به حرمت اون اتفاق ـای خوب ِ بینتون دم نزنی و به روش نیاری، عاخ که لب ـتو میگزی، دندونات ـو روی هم فشار میدی و صورتت خیس میشه، عاخ...

میدونی، خیلی طول کشید تا واسه من مـُـردی، خیلی زیاد بود دردش، اون زمان ـو دوباره نمیذارم واسه زنده کردنت، هیچوقت :)

  به قول محمد طلوعی، "کسی که یه چیزی رو ول کرده دیگه میتونه هر چیزی رو ول کنه"

  + چقد خوب شد که وبلاگ مرحوم ـو حذف کردم، داشت اعتراف میکرد دنبال آرشیو بوده واسه اینکه دیگه عوض شده...

  + میدونی خاکستری جان، حتی اگه تو نبودی ـم من اینکار ـو نمیکردم، همه چی خوبه، حال ِ من بهترین ـه، فقد بعضی وقتا یه سری اشتباه ـا عادم ـو عذاب میده...

  + آهنگ "دیر یعنی حالا" ضمیمه گردد :)

۹۴/۰۸/۰۲
بانو سیب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی